مجبور باشی یه حرف و چند روز پیش خودت نگه داری.
و از اون طرف، بقیه مدام دنبال این باشن که اون خبر و اون حرف چیه.
ولی تو قول داده باشی به کسی نگی تا موقش برسه.
امیدوارم موقش برسه راحت شم و مجبور نشم شرایط و کنترل کنم.
و دیگه به کسی متعهد نباشم و اونطوری که دوست دارم رفتار کنم.
بگذارم همه چیز اونطوری که باید و شاید جلو بره.
پ ن:
دارم سمینار مینویسم.
یک گوشه ایی این مطلب به چشمم خورد قشنگه.
یه دعای زیبا:
خواهان آنم که ضربان قلبتان.
به لبخند های مکرر تکرار شود.
و هر آنچه به دل آرزو دارید.
بی بهانه از آن شما باشد.
درباره این سایت